مــــیپرسنـد مجـــرد یـــا متأهــــل؟ مـیگـویـــم متعــهـد!
چــــون تجـــربـه نشــــون داده نـــه مجـــرد بـــودن نشـــونه تعلـــق خاطـــر نداشتـــن بــه کســـیه و نـــه متأهــــل بـودن نشـــونه تعهـــد و وفـــاداری !
يکی ميگفت ادم توی عاشقی بايد مثل سيگار باشه.با اينکه ميدونن اخرش زير پا له ميشه ولی تا اخرش به پای ادم ميسوزه.
غنچه از خواب پريد و گلي تازه به دنيا امد، خار خنديد و به گل گفت : سلام و جوابي نشنيد خار رنجيد ولي هيچ نگفت... ساعتي چند گذشت گل چه زيبا شده بود ، دست بي رحمي آمد نزديک، گل سراسيمه ز وحشت افسرد.. ليک آن خار در آن دست خزيد وگل از مرگ رهيد صبح فردا که رسيد خار با شبنمي از خواب پريد گل صميمانه به او گفت : سلام
شبي از پشت يک تاريکي غمناک و باراني تو را با لهجه گلهاي نيلوفري صدا کردم. تمام شب براي با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهايت دعا کردم . پس از يک جستجوي نقره اي در کوچه هاي آبي احساس تو را از بين گلهايي که در تنهاييم روئيد با حسرت جدا کردم
مرگ از زندگي پرسيد آن چيست كه باعث ميشود تو شيرين و من تلخ جلوه كنم؟
زندگي لبخندي زد و گفت : دروغهايي كه در من نهفته است و حقيقتي كه نو در وجودت داري !!
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آرشیو
آمار سایت